Freitag

 *****  WE WISH YOU A HAPPY NEW YEAR   *****

  *****     FROHES NEUES JAHR     *****

Sonntag

حكیم فرزانه، فقیه بزرگوار و معلم اخلاق حضرت آیت ‏الله العظمى حاج‏ آقا رحیم ارباب از علماى بزرگ اصفهان و استادى مسلم در تمام علوم اسلامى متداول از جمله حكمت، ادبیات، تفسیر، كلام، هیئت، ریاضى و فقه و اصول بود.
آن بزرگوار علاوه بر دانش سرشار، فردى عارف، پركار، مؤدب، متواضع و در مجموع الگو و نمونه‏اى از یك انسان كامل بوده، همواره رفتار و برخوردهاى ایشان با مردم زبانزد خاص و عام است.
 
سال یكهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عده‏ اى از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل ‏نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه رسیده بودیم كه چه دلیلى دارد كه ما نماز را به عربى بخوانیم؟
چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم كه نماز را به فارسى بخوانیم و همین‏ كار را هم كردیم.
والدین، كم‏ كم از این موضوع آگاهى یافتند و به فكر چاره افتادند.
آنها هم پس از تبادل‏ نظر با یكدیگر تصمیم گرفتند كه اول خودشان با نصیحت كردن ما را از این كار باز دارند و اگر مؤثر نبود راه دیگرى برگزینند، چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد روزى ما را به نزد یكى از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز مى‏خوانیم به طرز اهانت‏ آمیزى، ما را كافر و نجس خواند.
این عمل او ما را در كارمان راسخ ‏تر و مصرتر ساخت.

عاقبت یكى از پدران، آنها را یعنى والدین دیگر افراد را به این فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آیت‏ الله حاج ‏آقا رحیم ارباب ببرند و این فكر مورد تأیید قرار گرفت و روزى آنها نزد  ایشان مى‏روند و موضوع را با ایشان درمیان مى‏گذارند و ایشان دستور مى‏دهند كه در وقت معینى ما را به خدمت آقاى ارباب راهنمائى كنند.
 




مقبره آیت الله حاج آقا رحیم ارباب - تخت فولاد اصفهان
عکس : سایت صالحین

در روز موعود ما را كه تقریباً پانزده نفر مى‏شدیم به محضر مبارك ایشان بردند.
در همان لحظه اول چهره نورانى و لبان خندان ایشان ما را مجذوب خود  ساخت و آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم كه اكنون با شخصیتى استثنایى مواجه هستیم.
ایشان در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدین ما كردند و فرمودند شما كه نماز را به فارسى نمى‏خوانید ! فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید ! .
 

وقتى آنها رفتند حضرت آیت‏ الله ارباب رو به ما كردند و فرمودند بهتر است شما یكى‏ یكى خودتان را به من معرفى كنید و هر كدام بگوئید كه در چه سطح تحصیلى هستید و در چه رشته‏ اى درس مى‏خوانید.

پس از آن كه امر ایشان را اطاعت كردیم، به تناسب رشته و كلاس هر كدام از ما پرسشهاى علمى طرح كردند و از درس هایى از قبیل جبر و مثلثات و فیزیك و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسیدند كه پاسخ اغلب آنها از عهده درس هاى نیم‏ بندى كه ما خوانده بودیم خارج بود، اما هر یك از ما از عهده پاسخ پرسشهاى ایشان برنمى‏آمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مى‏شد كه با لحن پدرانه‏ اى پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مى‏ فرمودند.

اكنون ما مى‏فهمیم كه ایشان با طرح این سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح كنند و به ما بفهمانند كه آن دروس جدیدى را كه شما مى‏خوانید من بهترش را مى‏دانم ولى به آنها مغرور نشده ‏ام. پس از اینكه همه ما را خلع سلاح كردند به موضوع اصلى پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شده ‏اند كه شما نمازتان را به فارسى مى‏خوانید، آنها نمى‏دانند كه من كسانى را مى‏شناسم كه، نعوذبالله، اصلاً نماز نمى‏خوانند.

شما جوانان پاك اعتقادى هستید كه هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مى‏خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم اما مشكلاتى پیش آمد كه نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشم، اكنون شما به خواسته دوران جوانى من لباس عمل پوشانیده‏ اید، آفرین به همت شما. اما من در آن روزگار به اولین مشكلى كه برخوردم ترجمه صحیح سوره حمد بود كه لابد شما آن مشكل را حل كرده‏ اید.


اكنون یك نفر از شما كه از دیگران بیشر مسلط است به من جواب دهد كه بسم ‏الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه كرده است.
 یكى از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به آیت‏ الله ارباب شد.
جناب ایشان با لبخند فرمودند كه خوب شد كه طرف مباحثه ما یك نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمى‏آمدم.
بعد رو به آن جوان كردند و فرمودند: خوب بفرمائید كه بسم‏ الله را چگونه ترجمه كرده ‏اید؟ آن جوان گفت بسم‏ الله الرحمن الرحیم را طبق عادت جارى ترجمه كرده‏ ایم: به نام خداوند بخشنده مهربان.
 




تخت فولاد - مزار مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب
عکس : سایت صالحین


مرحوم ارباب با لبخندى فرمودند: گمان نكنم كه ترجمه درست بسم‏ الله چنین باشد.
در مورد «بسم» ترجمه «به ‏نام» عیبى ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم عَلَم (=خاص) است براى خدا و اسم عَلَم را نمى‏توان ترجمه كرد.
مثلاً اگر اسم كسى «حسن» باشد نمى‏توان به او گفت « زیبا».
درست است كه ترجمه «حسن» زیباست اما اگر به آقاى حسن بگوئیم آقاى زیبا حتماً خوشش نمى‏آید.
 

كلمه الله اسم خاص است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى‏كنند، همان‏گونه كه یهود خداى متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» مى‏گویند. بنابراین نمى‏توان «الله» را ترجمه كرد، بلكه باید همان لفظ جلاله را به كار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده‏ اید؟


رفیق ما پاسخ داد كه رحمن را بخشنده معنى كرده ‏ایم. مرحوم ارباب فرمودند كه این ترجمه بد نیست ولى كامل هم نیست زیرا رحمن یكى از صفات خداست كه شمول رحمت و بخشندگى او را مى‏رساند و این شمول در كلمه بخشنده نیست، یعنى در حقیقت رحمن یعنى خدائى كه در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مى‏كند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مى‏دهد از جمله آن كه نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مى‏فرماید.


در هر حال ترجمه بخشنده براى رحمن در حد كمال ترجمه نیست. خوب، رحیم را چطور ترجمه كرده‏ اید؟ رفیق ما جواب داد كه رحیم را به «مهربان» ترجمه كرده ‏ایم.

آیت‏ الله ارباب فرمودند:
اگر مقصودتان از رحیم من بودم (چون نام مبارك ایشان رحیم بود) بدم نمى‏آمد كه اسم مرا به «مهربان» برگردانید؛ اما چون رحیم كلمه‏ اى قرآنى و نام پروردگار است باید آن را غلط معنى نكنیم. باز هم اگر آن را به «بخشاینده» ترجمه كرده بودید راهى به دهى مى‏برد، زیرا رحیم یعنى خدایى كه در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى‏كند و صفت «بخشایندگى» تا حدودى این معنى را مى‏رساند. بنابر آنچه گفته شد معلوم شد كه آنچه در ترجمه «بسم ‏الله» آورده ‏اید بد نیست ولى كامل نیست و از جهتى نیز در آن اشتباهاتى هست، و من هم در دوران جوانى كه چنین قصدى را داشتم به همین مشكلات برخورد كردم و از خواندن نماز به فارسى منصرف شدم، تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود اگر به بقیه آیات بپردازیم موضوع خیلى غامض ‏تر از این خواهد شد.
اما من عقیده دارم شما اگر باز هم به این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى بر ندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به‏ طور كلى است.

در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شكست‏ خورده به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهى مى‏كردیم و قول مى‏دادیم كه دیگر نمازمان را به فارسى نخوانیم و نمازهاى گذشته را نیز اعاده كنیم، اما ایشان مى‏فرمودند من فقط مشكلات این كار را براى شما شرح دادم.
 




تخت فولاد مزار مرحوم آیت الله ارباب
عکس : سایت صالحین

ولى ما همه عاجزانه از پیشگاه ایشان طلب بخشایش مى‏كردیم و از كار خود اظهار پشیمانى مى‏نمودیم. حضرت آیت‏ الله ارباب با تعارف میوه و شیرینى مجلس را به پایان بردند و ما همگى دست مبارك ایشان را بوسیدیم و در حالیكه ایشان تا دم در ما را بدرقه مى‏كردند از ایشان خداحافظى كردیم و در دل  به عظمت شخصیت ایشان آفرین مى‏گفتیم و خوشحال بودیم كه افتخارى چنین نصیب ما شد كه با چنین شخصیتى ملاقات كنیم. نمازها را اعاده كردیم  و دست از كار جاهلانه خود برداشتیم بنده از آن به بعد گاه گاهى به حضور آن جناب مى‏رسیدم و از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشه ‏ها برمى‏چیدم.

Sonntag


Maddahane Ahlebeit :        Hajagha Malaeke                             Haj Hassan  Joleini


Mittwoch

Wunder von Emam Reza a.s. / Miracles of Emam Reza a.s.

Geschichten basieren auf wahre Gegebenheites / Storrys are based on true facts


با من حرف بزن

 نام شفا یافته : سميه رحمانی .

اهل مشهد . 

 نوع بيماری: لال . 

 تاريخ شفا :  1370

  نور ذلال مهتاب بر دشت شب می چکيد.آسمان صاف و نيلی و ستاره باران بود.ماه دروسط آسمان, چونان سينی نقره ای روشن می درخشيد. شب به نيمه آمده بود. زنگ ساعت دوازده بار نواخت . سميه در جايش غلتی خورد, چشمان درشت وسياهش را گشود, به مادرش که درکنار او به خواب رفته بود نگريست.پتو را به کناری زد و از رختخوابش بيرون آمد, پاورچين پاورچين از کناربستر مادر گذشت , از اتاق خارج شد, چادرش را به سر کشيد و از حياط بيرون رفت.کوچه, باريک وتاريک در سايه ساختمانهای بلند , قد کشيده بود تا خيابانی بزرگ و روشن که زير نور مهتاب و چراغانی ستارگان در آن نيمه شب ساکت وخلوت ، روشنتر می نمود.تن به ذلال مهتاب سپرد،از کوچه گذشت ، در ابتدای خيابان لحظه ای درنگ کرد و نگاه بارانی اش را به روبرو,آنجا که حرم حضرت رضا (ع) در هاله ای از نور و روشنايی می درخشيد, دوخت. اشکهايش بر گونه آرام لغزيد وصورتش را خيس کرد. در آن خلوت شبانگاهی خودش را رها کرد وگريست .خانه دل ابری اش را تکاند . باران اشک, تنها مرهمی بود که می توانست التيامش بخشد .

مادر , با کابوسی وحشتناک از خواب پريد .سراغ سميه را گرفت .اما او در رختخوابش نبود  .  چند بار صدایش کرد ,اما جوابی نشنيد . به همه اتاقها سر کشيد ، خبری از سميه نبود . چشمش به در حياط افتاد که باز مانده بود . هراسان به کوچه دويد . در کوچه هم اثری از سميه نبود . انديشيد که چه بلايی ممکن است بر سر دختر بیمارش آمده باشد ؟ جوابی نيافت.تشويش ودلواپسی به جانش افتاده بود . در خانه همسايه ها را یکی یکی کوبيد , اما کسی از سميه خبری نداشت .

 دخترش مريض بود . يک شب نيمه های شب از خواب برخاست و در حاليکه از درد به خود می پيچيد,مادر را بيدار کرد.

 -   دندونم مادر , دندونم بدجوری درد می کنه .

مادر برگه ميخکی روی دندان سميه گذاشت و گفت:

- اين  برگه ,  دردش رو می کشه بيرون .

اما درد ساکت نشد , دختر تا صبح ناليد واز درد به خود پيچيد .صبح اورا به نزد دکتر برد ,اما دکتر و دوا  افاقه نکرد و حال او روز به روز بدتر شد ,ديگر به غذا هم اشتهايی نداشت و هر روز ضعيفتر و پژمرده تر می شد . کم کم صحبت کردن هم برايش مشکل شد ويک روز متوجه گردید که سميه قادر به تکلم نيست . هر روز ساعتها کنار دختر می نشست وبا او صحبت می کرد :                                                                                          

 - حرف بزن مادر ,اين چه دردیه که  به جانت افتاده ؟ کاش همه دردهای دنيا  به جان من می ريخت, اما تورا اينجور ساکت و مغموم  نمی ديدم .  چيزی بگو , بذار صدای قشنگت رو يکبار ديگه بشنوم , اگه حرف بزنی ,اگه يکبار , فقط يکبار ديگه منو صدا بزنی و من کلمه مادر رو از زبونت بشنوم , بخدا قسم ديگه از خدا چيزی نمی خوام  . هيچ چيز .

 اما دختر حرف نزد . دکترها تشخيص دادند که بايد مورد عمل جراحی قرار گیرد. اما خرج عمل زياد بود و او پولی در بساط نداشت . شب گذشته یکباره تصميمش را گرفت و آنرا با دخترش درميان گذاشت :

-  بايد خونه رو بفروشيم.  خونه کوچکتری می خريم و با بقيه پولش تو رو معالجه می کنیم . سلامتی تو مهمتره . تو اگه حرف بزنی , همه دنيا مال من می شه.

آنقدر با دختر حرف زد ، تا خوابش برد . نيمه شب وقتی ازخواب بيدار شد , دختر را در بسترش نيافت . 

-   شايد رفته حرم . 

اينرا زن همسايه گفت ورشته افکار او را از هم گسست . 

-  تنهایی ؟ نه, فکر نمی کنم . او هيچ وقت تنها جايی  نمی رفت .  ديروز صبح بردمش حرم ,دخيل بستمش و از امام شفاش رو طلب کردم . 

همان زن گفت:

- شايد دوباره رفته باشه.                        

سپس رو به شوهرش کرد وگفت :

- تو به کلانتری خبر بده , ما هم مي ريم حرم .                    

 دست زن را گرفت و هر دو به طرف حرم براه افتادند.

                                              ***

نسيم آرامی می وزيد ,از موذنه , بانک اذان می آمد , مردها در کنار حوض بزرگ وسط صحن , وضو می گرفتند , صفهای نماز جماعت صبح , آرام آرام نظم می گرفت. سميه روبرو با پنجره فولاد نشست و دستان کوچکش را حلقه شبکه های طلايی ضريح کرد .

- الله اکبر .

صدای مکبر در فضای صحن پيچيد.دسته ای کبوتر از بالای سر نماز گزاران بر سينه صاف و آبی آسمان اوج گرفتند وبالا رفتند .  سميه سر بر ضريح نهاد وبا موسيقی نسيم ونوای آرامش بخش مکبر به خواب رفت .

                                                    ***

مردی بلند قامت صف جمعيت نماز گزار را شکافت وبه سمت سميه پيش آمد . در کنار سميه نشست و مهربانانه نوازشش کرد . سميه از خواب بيدار شد . با تعجب به مرد که شولای سبزی بر تن داشت  و آستينهايش بلند و نارنجی بود ، نگريست. مرد سيمايی روحانی و پر نور داشت .دختر او را نشناخت , هرچه انديشيد , بخاطر نياورد که او را جایی دیده باشد . نمی دانست که آن مرد چگونه اورا می شناسد ؟ و چنین مهربان نوازشش می کند . خواست  اینرا از او بپرسد,اما حرف زدن نمی توانست. مرد اما ، سکوت حائل میان خود و دختر را شکست و گفت:

- حرف بزن دخترم .چيزی بگو .                                              

سمیه با اشاره به او فهماند که قدرت تکلم ندارد . مرد اما لبخند مهربانی زد و گفت:

-  تو می توانی . حرف بزن .                                              

سميه خيلی سعی کرد ,اما نتوانست. مرد دستش را از آستين بلند ونارنجی رنگش بيرون آورد , از چانه تا زير گلوی دختر را نوازش کرد وگفت: 

- حالا می توانی .

سميه حس کرد چيزی از گلويش بيرون آمد . همان چيزی که مدتها مانع از سخن گفتنش می شد.احساسی ازسبکی در وجودش غلیان کرد .زبانش را در دهانش به حرکت در آورد و آرام زمزمه کرد :

-  ممنونم آقا.

با تحير به اطرافش نگاه کرد . از آن مرد نورانی خبری نبود . مادر روبرو با نگاهش ايستاده بود و شگفت زده در او می نگريست.

-  تو حرف زدی ؟ تو...تو...می تونی حرف بزنی ؟ 

سميه بی اختيار خود را در آغوش مادر انداخت و فرياد زد :

-  اون آقا. اون آقا کجا رفت مادر؟ 

مادر او را در آغوش فشرد و پرسيد :                       

-  کدوم آقا؟ 

 سميه  با  گريه  گفت  :

- همون  آقايی  که  به  ملاقاتم  اومد .  همو که به من گفت می توانم حرف بزنم .

مادر همه چيز را فهميد و علت گم شدن دختر در آن نيمه شب  و آمدنش به حرم را دانست . آری , او دعوت شده بود تا مورد عنايت قرار بگيرد. آقا او را به شفا خواهی دعوت کرده بود . خودش را به ضريح چسبانيد و عاشقانه با امام به گفتگو مشغول شد :

- ممنونم آقا . ديگه از خدا چيزی نمی خوام.  حالا همه دنيا مال منه . دخترم با من حرف می زنه و اين بزرگترين نعمتی است که دارم. دستهايش را به آسمان بلند کرد وفرياد زد:

- خدايا شکر ...شکر...شکر .

از ته دل گريست . بار ديگر سميه را به آغوش گرفت و بوسيد . بوسيد و بوئيد . وه که چه بوی خوشی داشت . بوی عطر . بوی گل ,  بوی عطر گل محمدی . بوی ياس , اقاقيا , بوی رضا . کبوتران در آبی آسمان اوج می گرفتند و همراه با موسيقی نقاره خانه ، تا خورشيد بالا می رفتند .


Montag

مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین


با عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) مراسم عزاداری شبها از اول محرم تا شب شام غریبان از ساعت 7 الی 10 به وقت محلی با اقامه نماز مغرب و عشا و قرائت زیارت عاشورا توسط مداح اهلبیت حاج آقای جلینی و سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای اسماعیل زاده و مداحی حاج آقای ملائکه و صرف شام در حسینیه لاباخ آلمان برقرار می باشد.


باعنایات الهی در این قسمت سعی میکنم نکته هائی جالب و آموزنده در قالب داستان و روایات تقدیم شما نمایم . فقط استدعا دارم مطالب را تا آخر با حوصله کامل بخوانید و بعد با نظرات خودتان این حقیر را مورد لطف خود قرار دهید . قبلا از بذل محبتتان ممنونم.
*******************************************************
نماز حاجت برای برآورده شدن حاجت طرق زیادی دارد . من یکی از آنهارا برایتان مینویسم .

طریقه خواندن نماز حاجت به این صورت است . باید ۱۵ روز پشت سرهم از روز دوشنبه تا دو هفته این نماز را به نیت نماز حاجت بجا آورد وبعد از هر نماز باید ۱۰۰۰ صلوات بفرستید و به ۱۴ معصوم هدیه نمائید
 روز اول هدیه به پیامبر (ص)
 روز دوم هدیه به امیر المومنین (ع)
 روز سوم هدیه به حضرت فاطمه (س)
 روز چهارم هدیه به امام حسن (ع)
 روز پنجم هدیه به امام حسین (ع)
 روز ششم هدیه به امام سجاد (ع)
روز هفتم هدیه به امام باقر (ع)
 روز هشتم هدیه به امام صادق (ع)
 روز نهم هدیه به امام کاظم (ع)
 روز دهم هدیه به امام رضا (ع)
 روز یازدهم هدیه به امام جواد (ع)
 روز دوازدهم هدیه به امام هادی (ع)
 روز سیزدهم هدیه به امام عسکری (ع)
 روز چهاردهم هدیه به امام زمان (عج)
 و روز پانزدهم هدیه به قمر بنی هاشم ابوالفضل (ع) .
 بهتر است نماز را بعد از نماز صبح بخوانید و بعداز نماز هزار صلوات را بفرستید . انشاءالله حاجت شما
بلطف خدا بر آورده خواهد شد .
                                                              التماس دعا
****************************************************
قال علی بن موسی الرضا (ع) :
من رضی عن الله تعالی بالقلیل من الرزق . رضی الله منه بالقلیل من العمل .
حضرت رضا علیه السلام فرمودند :
هر کس به رزق و روزی کم از خدای تعالی راضی باشد . خداوند از عمل کم او 
راضیست .
من هر سفری که به زیارت خانه خدا مشرف شدم از خدا خواسته ام که دری از حکمت و عنایات خودش به این بنده ناچیز درگاهش بگشاید و همینطور هم شده است . در هر سفری بابی از رحمت و لطف الهی برویم باز شده است . در یکی از این سفرها در طواف خانه خدا مشغول خواندن ادعیه طواف بودم . که حال خوشی پیدا شد . من بارها این دعاها را خوانده بودم  ولی توجه به معانی آن نکرده بودم . ولی این بار گوئی کسی میگفت کمی به معانی دعا توجه کن . و همینطور شد . دور آخر طواف بود . واین دعا را میخواندم .... رب قنعنی بما رزقتنی . وبارک لی فیما اعطیتنی . ..
یعنی خدایا به آنچه که تو روزی من قرار دادی مرا قانع کن . و هر چه بمن عطا کرده  و میکنی برای من مبارک کن .
بخدا قسم اگر کسی به معنای این دعا و به معنای فرمایش امام رضا علیه السلام فکر کند و دل بدهد همه کارهایش درست میشود . ودیگر دنبال دنیا و امیال دنیا نخواهد رفت وسعی میکند از این دار فانی توشه ای برای دار بقا بردارد . چون دنیا ومال دنیا به دنیا می ماند .
اسباب جهان شمردنی نیست         در  خانه  قبر بردنی  نیست
بردار  هر  آنجه   بردنی  هست        بگذار هر آنچه بردنی نیست



  ************************************************** جزای یک شب نماز
شبى دزدى به خانه شيخ احمد خضرويه رفت و بسيار گشت هيچ نيافت.
شيخ آواز داد: اى جوان! دلو برگير و آب را از چاه بركش و طهارت كن و به
نماز مشغول شو تا روز چيزى به تو دهم تا محروم نگردى. دزد همچنان كرد.
چون روز شد خواجه صد دينار بياورد و به دزد داد و فرمود: اين جزاى عبادت
يك شب نماز توست. دزد را حالتى پديد آمد و لرزه بر اندامش افتاد و گفت:
زر قبول نمى‏كنم مرا به راه خدا راهنمايى كن تا دولت لا زوال از درگاه لايزال
حاصل كنم. شيخ او را مريد كرد و يكى از اولياى حق شد.
*************************************************
  .
 

دست دارد و در هر دستی هزار انگشت . و در هر انگشتی هزار قلم :
سوال کردم تو که هستی . عرض کر د من حساب همه مخلوقات را می نو یسم . کی به دنیا آمد .کی از دنیا رفت . کی چقدر روزی دارد . خلاصه هیچ امری نیست که من نتوانم حساب آن را بنمایم الا یک چیز . حضرت فرمودند : آن کار چیست که تو از عهده حساب  آنپیامبر اکرم(ص) فرمودند : شبی که به معراج رفتم  ملکی را دیدم که هزار   عاجزی . عرض کرد : یا رسول الله اگر کسی برشما صلوات بفزستد من نمینوانم فضیلت و ثواب آنرا حساب نمایم . .    

 هر دلشده را بگو فرستد صلوات       
                     خواهد  اگر  آبرو  فرستد   صلوات
هر کس صلوات می فرستد یکبار
                     ده بار  خدا  بر  او  فرستد  صلوات      
اگر  گرفتارید صلوات بفرستید . اگر مریض دارید صلوات بفزستید . اگر قرض دارید صلوات بفرستید . خلاصه مشکلاتتان را با فرستادن صلوات رفع کنید . این حر ف من نیست . این عقیده من است . بارها تحربه کردم . متن صریح روایات است . همیشه سعی کنید زبانتان را به ذکر صلوات تر نگهدارید .یکی از بزرگان می فرمود : فرستادن  ۱۰۰۱  صلوات  که  به حر و ف  ابحد  نام مقدس امام رضا (ع ) است و هدیه نمودن ثواب آن به روح مطهر آنحضرت . بزرگترین مشکلات را بر طرف مینماید .             
                                                               انشاءالله


حضرت رضا علیه السلام فرمودند :
هر کس به رزق و روزی کم از خدای تعالی راضی باشد . خداوند از عمل کم او 
راضیست
وخدا طوطی و کلاغ را زشت آفرید...
طوطی اعتراض کرد وزیبا شد.کلاغ به رضای خدا تن درداد.
وحال؛ طوطی درقفس است وکلاغ آزاد ورها ".
این جمله رافروشنده ی دوره گردی برروی تکه مقوایی بازغال! نوشته بود
وبه دکه کوچک فلزیش آویزان کرده بود.
وقتی امروز اورا دیدم ، یقین کردم که برای آن که حرف بزرگ ومغزداری
بزنی ، لازم نیست شکل وشمایل انسانهای دانشمند رابه خود بگیری.
یک دوره گرد پیر هم میتواندبایک تکه مقوا وذره های زغال ، اما فکری آسمانی
، به من بیاموزد ویا لااقل یادآوری کند که راضی باش به رضای خدا؛ حتی
اگرزشت آفریدت، که درآن هم حکمتی نهفته است.
خدای راشاکرم که امروز تلنگری برمن زد.
 **********************************************

 در دنيا اگر خودت را مهمان حساب كني و حق تعالي را ميزبان ، همه غصه
ها مي رود . چون هزار غصه به دل ميزبان است كه دل ميهمان از يكي از
آنها خبر ندارد . هزار غم به دل صاحبخانه است كه يكي به دل مهمان راه
ندارد . در زندگي خودت را ميهمان خدا بدان تا راحت شوي . اگر در ميهماني
يك شب بلايي به تو رسيد شلوغ نكن و آبروي صاحبخانه را حفظ كن .

وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ
 - موقع صرف غذا بسم الله که بگوئی . دست تو همان دست خدا
می شود و با دست خدا که غذا بخوری سیر می شوی
۲ - انسانی که طول امل و آرزوهای دراز دارد  هر چه
خداوند به او داده و می دهد اصلا نمی بیند . چون
حواسش جای دیگر است و به نداده هاست .
۳ - وقتی به خانه فقیرتر از خودت می روی  از خدا شاکر می شوی ولی
وقتی به خانه غنی تر از خودت میروی و مهمان میشوی . یا خدای نکرده
خودت خلقت تنگ می شود و از خدا دلگیر می شوی و یا زنت به تو می
گوید : تو اصلا به فکر زندگی نیستی . اصلا تو غصه نداری . در نتیجه رابطه
بین شما بهم می خورد . پس مصلحت در این است که در امور دنیوی با
پائین تر از خودت بنشینی .
                                                                           روحش شاد
* و ذكر الموت "بسیاریاد مرگ باشیم.
چرا که باعث می شود فکرمان محدود بر چه بخریم و چه
بپوشیم  چه بگویم ودر یک جمله "چطور زندگی راحتی از لحاظ
مادی داشته باشیم "نشودوقتی باورمان
شود ما هم مثل کالاهای مادی که برچسب تاریخ مصرف دارند ما
هم تاریخ مصرف داریم برخود  ولحظاتمان اینقدر سخت نمی گیریم.
***************************************************
 من کی هستم؟
مرحوم حضرت آيت الله مجتهدي تهراني (رحمة الله عليه) در يكي از جلسات
اخلاق خود فرمودند :
 گاهي وضو بگـير و رو به قبله بنشين و تسبيح را بردار و صد بار بگو : « من
كي هستم ؟»
حضرت امير مومنان علي عليه السلام فرمودند : تعجب مي كنم از كسي
كه به دنبال گمشده ي خويش مي گردد ولي به دنبال خودش نمي گردد .
 تا به حال گشته اي خودت را پيدا كني ؟

حضرت آيت الله العظمي بهجت حفظه الله در حكمتي گران سنگ مي
فرمايند :
 ابليس به خداوند گفت كه از سجده به آدم معافم بدار ، برايت يك نماز دو
هزار ساله مي خوانم !
آخر خداوند چه حاجتي به نماز دو هزار ساله ي تو دارد ؟!
شيطان با شش هزار سال عبادت ، عاقبتش آن طور شد . آيا ما مي توانيم
به خود مغرور شويم ؟ به خدا پناه مي بريم !
*****************************************************

زنبورعسل باشید
فراگيران سه دسته اند:
  1. يامورچه اند، كه اطلاعات راانبار ميكنند
  2.  
  3. يا كرم ابريشمند ، كه ازبيرون ميگيرند وآنقدر آن راميتنندكه خودراخفه
  4. ميكنند.
  5. يازنبورعسل اند، كه شيره گل راميگيرند وتبديل به عسل ميكنند.


 رزق، روزي، معاش
    رزق بخشش پي در پي و عطاي هميشگي است و هرگونه بهره اي است که خداوند نصيب بندگان خود مي کند؛ دنيوي باشد چون خوراکي ها و يا اخروي مانند رزق شهيدان والامقام که «بل احيا عند ربهم يرزقون»، ظاهري باشد مثل مسکن و يا باطني، پنهان و معنوي مانند عقل، فهم، علم و ايمان.  چنانچه در دعاها به اين رزق ارزشمند اشاره هاي فراوان شده است. گاه طلب رزق معنوي همانند حج مي کنيم و مي گوييم: اللهم ارزقني حج بيتک الحرام؛ زماني روزي خود را در توفيق اطاعت و دوري از معصيت مي بينيم و از خداوند مي خواهيم که: اللهم ارزقني توفيق الطاعه و بعد المعصيه؛ و يا برترين مرگ را که چهره اي سرخ اما سيرتي سبز از سعادت داد، طلب مي کنيم و مي گوييم: اللهم ارزقني الشهاده في سبيلک. از آنجا که رزق افراد روز به روز استمرار مي يابد، آن را «روزي» گويند. «معاش» واژه ديگري است که گاه به صورت مترادف، همراه با رزق و روزي بيان مي شود، اما معناي حقيقي آن «آذوقه» و يا آنچه با آن زندگي مي کنند، است.
  کارهای زیادیست که روزی انسان را زیاد میکند بعنوان مثال من چند نمونه را برایتان مینویسم . تا ضمن بکار بستن آنها هم تزکیه روح پیدا نموده و هم رزق و روزی شمادر مسائل مادی و هم معنوی زیادتر گردد . انشاءالله .
۱- نماز اول وقت 
۲- گفتن تسبیحات حضرت زهرا (س) بعد از هر نماز واجب .
۳- زیاد فرستادن صلوات
۴- صله رحم بجا آوردن
۵- خواندن سوره ی واقعه بعد از نماز عشا
۶- خواندن سوره ی یاسین بعد از نماز صبح
۷-صدقه دادن .
۸- گفتن یاجواد بعد از هر نماز ۱۴ مرتبه
۹- گفتن یا وهاب بعد از هر نماز ۱۴ مرتبه .
۱۰- خواندن ۳مرتبه قل هوالله بعد از هر نماز
۱ ۱- سجده شکر بجا آوردن بعد از هر نماز و در سجده از خدا روزی حلال خواستن .. ..
۱۲- گفتن لااله الاالله الملک الحق المبین حد اقل ۱۰ مرتبه
۱۳- خواندن سوره ی انا انزلنا ه در طول روز حد اقل ۱۹ مرتبه .
۱۴- گفتن ماساءالله لا حول ولا قوه الا بالله حد اقل ۱۰ مرتبه .
۱۵ - گفتن  الحمد لله کما هو اهله در روز حد اقل ۱۰۰مرتبه .
و از همه مهمتر دادن خمس و سهم امام (یعنی حساب سال داشتن)
این مواردی که عرض کردم کارهای سهل و آسانیست که همه از عهده ی انجام آن بر می آیند . کارهای دیگر و اذکار دیگری هم هست که میتوانید به مفاتیح الجنان مراجعه نمائید . (مثلا  زیارت کربلا )******************************************************
   ماهی کبابی

برای کباب کردن ماهی از دو روش میتوان استفاده کرد .
روش اول : ابتدا ...
ابتدا با نوک چاقو شکم ماهی تا دم ماهی را چاک داده ومحتویات آنرا خالی نموده و شستشو میدهیم . سپس آنرا از دو طرف به صورت  کتاب باز میکنیم . و به سیخ کشیده و روی آتش قرار میدهیم . یا به میله جوجه گردان فر کشیده ودر فر قرار میدهیم . برای اینکه طعم ماهی بهتر باشد و بوی ساهار ی آن ازبین برود .میتوانیم با مقداری آبلیمو . یا سس دلخواه مخلوط نمایم .......

روش دوم
ماهی را بصورت فیله قطغه قطعه کرده و در داخل ضرفی گذاشته ومقداری آبلیمو و نمک به آن اضافه نموده و حدود ۲ ساغت در یخچال میگذاریم . سپس قطعات ماهی را باین صورت به سیخ میکشیم . یک قطعه ماهی و یک فلفل سبز . یک قطعه ماهی و یک تکه دنبه گوسفند . یک قطعه ماهی و یک گوجه فرنگی ...پس از آماده شدن سیخها  را روی آتش یا کباب پز گذاشته تا پخته شوند .و یک کباب ماهی  تاپ تاپ  نوش جان مینمائیم
***********************************************************
عجیب ولی واقعی
 یکی از قانع ترین موجودات عنکبوت است . روزها و هفته ها بلکه ماهها در تاری که در گوشه ای طنیده و پهن کرده به انتظار می نشیند تا طعمه ای بدام بیفتد .
و یکی از حریص ترین مو جودات مگس است . بیست و چهار ساعته می دود . ویکسره در جنب و جوش است . از هیچ چیز نمی گذرد . روی نجاست مینشیند . روی گل می نشیند . روی غذا . روی زخم ... خلاصه روی همه چیز می نشیند و لحظه ای آرام ندارد .
خداوند برای اینکه به انسانها بفهماند که حرص و طمع  به دنیا و مال دنیا خصلت خوبی نیست و بر عکس آن قناعت صفت خوبیست . مگس را که حریص ترین موجود است خوراک عنکبوت که قانع ترین موجود است قرار داده . تا درس عبرتی باشد برای ما .
البته لازم به توضیح است که حرص در بعضی جاها بسیار خوب است . مثل حرص در خواندن قرآن . نماز . دعا . مناجات . و حرص در کمک کردن به همنوعان . حرص در یاد گرفتن علم و دانش و حرص در جود و بخشش و کرم بسیار عالیست
********************************************************
سجده شکر
بزرگی از قول ائمه معصومین می فرمود :
درحدیثی قدسی آمده است که اگر کسی وضو بگیرد . نماز بخواند . وسجده ی شکر بجا نیاورد به من ظلم کرده .
واگر کسی سجده شکر بجا آورد واز من حاجتی در خواست نکند به خودش ظلم کرده. 
و اگر حاجتی خواست ومن حاجت اورا برآورده نکردم من به او ظلم کردم
 ومن خدای ظالمی نیستم .
****************************************************
آموزش کرم و سخاوت
 یکروز در حرم حضرت رضا (ع) صحبت از جود و کرم شد . حاج آقای مقدسیان امام جماعت رواق امام خمینی (رحمه الله علیه ) درباره حاتم طائی که به سخاوت معروف است مطلبی را فرمودند که من خیلی لذت بردم و حیفم آمد برای شما ننویسم . آن مطلب این است ....
از حاتم طائی سوال کردند جود و کرم را از که آموخته ای . گفت : از بنا
گفتند چگونه . گفت: نگاه میکردم به بنائی که مشغول دیوار چیدن بود . عمله ای بدست او آجر میداد . تا بنا آجر در دستش را روی دیوار نمی گذاشت . وتا دستش خالی نمی شد . عمله آجر بعدی را به او نمیداد . فهمیدم باید آنچه داری  ببخشی تا دوباره به تو بدهند .
راستی راستی همین است که حاتم گفته . باید ببخشی تا بتو ببخشند .
خوشا بحال آنانکه سخاوتمند هستند . خداوند سخاوت را دوست دارد چون خودش سخی است .
در یک مجلسی از یک منبری شنیدم که میگفت خدا وند جوان سخی گناهکار را از پیر بخیل عابد بیشتر دوست دارد .
جان بفدای اهلبیت عصمت و طهارت که معدن جود و سخا و کرم و لطف و عطا هستند .
*********************************************************
فضیلت صلوات
پیامبر اکرم(ص) فرمودند : شبی که به معراج رفتم  ملکی را دیدم که هزار دست دارد و در هر دستی هزار انگشت . و در هر انگشتی هزار قلم :
سوال کردم تو که هستی . عرض کر د من حساب همه مخلوقات را می نو یسم . کی به دنیا آمد .کی از دنیا رفت . کی چقدر روزی دارد . خلاصه هیچ امری نیست که من نتوانم حساب آن را بنمایم الا یک چیز . حضرت فرمودند : آن کار چیست که تو از عهده حساب  آن  عاجزی . عرض کرد : یا رسول الله اگر کسی برشما صلوات بفزستد من نمینوانم فضیلت و ثواب آنرا حساب نمایم . .    

 هر دلشده را بگو فرستد صلوات       
                     خواهد  اگر  آبرو  فرستد   صلوات
هر کس صلوات می فرستد یکبار
                     ده بار  خدا  بر  او  فرستد  صلوات      

اگر  گرفتارید صلوات بفرستید . اگر مریض دارید صلوات بفزستید . اگر قرض دارید صلوات بفرستید . خلاصه مشکلاتتان را با فرستادن صلوات رفع کنید . این حر ف من نیست . این عقیده من است . بارها تحربه کردم . متن صریح روایات است . همیشه سعی کنید زبانتان را به ذکر صلوات تر نگهدارید .یکی از بزرگان می فرمود : فرستادن  ۱۰۰۱  صلوات  که  به حر و ف  ابحد  نام مقدس امام رضا (ع ) است و هدیه نمودن ثواب آن به روح مطهر آنحضرت . بزرگترین مشکلات را بر طرف مینماید .             
                                                               انشاءالله
بنام آنکه همیشه باقیست


بزرگی برایم میگقت استادی داشتم که ازنظر علم ومعرفت سرآمد روزگار خودبود وچندین کتاب درباره عقاید شیعه واحکام دین نوشته بود . روزیکه از دنیا رفت ومیخواستند اورا دفن کنند قبر کنی که اورا بخاک می سپرد داخل قبر شد وشانه اورا تکان میداد (تلقین) ومیگفت اسمع افهم یا فلان ابن فلان قل الله جل جلاله ربی .............. الی آخر  . من بخود آمدم وباخودم گفتم این بابائی که دارند اورا تلقین میدهند خودش علامه دهر است تورا بخدا ببین کی داره به کی میگه اسمع ........  فهیمیدم که همه چیز را باید گذاشت ورفت حتی علم و سواد و عنوان ومقام و......را . واین بیت شعر رایادم آمد که .
       اسباب جهان شمردنی نیست                         درخانه قبر بردنی نیست
       بردار هرآنچه بردنی هست                              بگذار هر آنچه بردنی نیست

                وباید گفت چه زیباست این حدیث آقا امیرالمو منین (ع) که فرمودند :
                          درعجبم ازکسیکه مرگ را میبیند و او را فراموش میکند
************************************************
کیمیای وجود
 شخصی نزد مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی رحمه الله علیه رسید . گفت کیمیاگری را به من بیاموزید . فرمود باید ۳۰ سال ریاضت بکشی . گفت حاضرم . شیخ گفت درس اول : گیرم سی سال زحمت کشیدی وکیمیا گر شدی وهمه مس هارا طلاکردی . عزرائیل آمد وگفت باید بروی . آیا از آنهمه طلا میتوانی مثقالی باخود به گور ببری .گفت نه .شیخ گفت پس چه کار باطلی . سی سال زحمت بکشی و مس ها را طلا کنی ونتوانی باخود ببری . گفت چکنم .گفت بیا مس وجودت را طلا کن


      گیرم که نحاس را زر کردی                     زر کن مس خویش را اگر مردی
گفت چگونه . شیخ فرمود من بتو میگویم .
۱- نماز را اول وقت بخوان
۲- صله ارحام زیاد بجا بیاور
۳-مداومت کن برصلوات بر محمد وآل محمد(ص)
۴-به والدین خود احترام بگذار
۵- احترام سادات را نگهدار
۶- تقوا داشته باش (دوری از گناه)
اگر به اینها عمل کردی مس وجودت ومس قلبت طلا میشود که هم دنیا داری وهم آخرت
رحمت خدا به روح پاکش  .........                           التماس دعا
نحاس : مس ها

پس نتیجه میگیریم که ان چیزی که بدرد آخرت میخورد چیست . انشاءالله بابکار بستن سفارش ونصیحت شیخ ماهم در زندگی موفق باشیم *****************************************************
باز هم عجیب ولی واقعی

گوسفند سالی یک بار می زاید و هر بار یکی .
سگ سالی دوبار می زاید هر بار هم هفت قلو .گوسفند را میکشند . میخورند . دشمن دارد مثل گرگ . بلاهای طبیعی مثل سیل .سگ را کسی نمی خورد.سگ زیادتر است یا گوسفند ؟
معلوم است گوسفند .
میدانید چرا ؟
برای اینکه خداوند برکت را از سگ گرفته و به گوسفند داده .
مثل مال حلال وحرام  همین گونه است . مال حلال مثل گوسفند است . پاک است  اگر چه کم است ولی برکت دارد . و مال حرام مثل سگ است نجس است وبرکت  ندارد .
حال خودتان میدانید وبس .
به مال حلال قناعت کنید و مال و زندگی خود را به حرام آلوده نکنید . که مال حرام برکت را از مال و زندگی شما می برد .
 امام حسن عسکری(ع) میفرمایند : رزق و روزی ضمانت شده .تورا از کار واجب باز ندارد .

 
بنام خدای خوبیها ومحبتها


معمولا دوستی ها سه قسمت است . بعضی وقتها دوستیها بواسطه هموطن بودن . یا همشهری بودن یا همسایه بودن یا همکار بودن است .این یک نوع دوستی است 
نوع دوم دوستیها وقرابتها نزدیکتر میشود . مثلا پسرخاله . دخترخاله . پسردائی . عمو و عمه و خاله و دائی و ... خلاصه کنم دوستی وقرابت فامیلیست .
و اما نوع سوم که منظور من است دوستی و قرابت همفکری واعتقادی میباشد . مثلا من شیعه امیرالمو منین هستم و یک نفر هم در گوشه دیگری از دنیا محب مولا و شیعه علی (ع) میباشد . خود بخود من نسبت به آن شخص محبت پیدا میکنم  مثل شیعیان لبنان ما چقدر عاشق آنها هستیم خدا میداند .  بگذار جلوتر بروم . ما چرا سلمان فارسی را دوست داریم .آیا برای آنکه او ایرانی بوده . حتما میگوئید نه . حق با شماست . محبت ما به سلمان و ابوذر و قنبر و مقداد و بلال و عمار یاسر بواسطه ارادت آنها به اهلبیت (ع) است . محبت ما هم به اهلبیت عصمت و طهارت(ع) بواسطه خداست . چون آنها بندگان خالص ومطیع پروردگارند و ما را بسوی خدا راهنمائی میکنند . و رضایت آِنها رضای الهیست . وخشم آنها خشم خداست .
 حال که ما خود را محب آنها میدانیم باید کاری که باعث رضایت و خشنودی آنهاست را سرلوحه زندگی خود قرار داده و کاری که خشم ونارضایتی آنهارا درپی دارد از خود دور کنیم . این میشود ادا کردن حق دوستی .
                                   والسلام .... 


 *************************************************
شکرنعمت
 شکر مخصوص خداوند است وبس               
لیک  ناید از  زبان   هیچکس
            انبیا با آن همه اعجازشان                      
عجز خود را داده اند اینجا نشان
            هر نفس کزسینه می آید برون                 
شکرآن زاعداد می باید فزون
            شکر حق گویم که تحقیرم نکرد               
روز خلقت کلب وخنزیرم نکرد
            مشت خاکی بودم وآدم شدم                  
اشرف المخلوق برعالم شدم
            یافتم قدری که افواج ملک                       
سجده  آوردند بر من یک بیک
            گر چه ازیک قبضه خاکم آفرید                  
روح  خو درا  در  تن  پاکم دمید
            کر کسی پرسد زمن آن روح چیست          
فاش گویم مهر مولایم علیست
            مهر مولا تلخ راشیرین کند                      
گور   را   گلزار   علیین   کند
            مهرحیدر معجر عیسی کند                     
 مهر  حیدر  مرده  را  احیا کند
یکی از نعمتهای الهی که بالا ترین نعمتهاست نعمت ولایت است  وما باید بیش از
پیش شکر این نعمت عظمای الهی را بجا بیاوریم . وسعی کنیم آنرا به دیگران هم
انتقال داده ودر راه پیشبرد مذهب حقه اثنی عشری از هیچ کوششی دریغ نکنیم و با
برپائی مجالس . سیره ائمه معصومین را به همه عرضه کرده تا مردم شیفته آنها و راه
وروش آنها که همان صراط مستقیم گردنند
خداوند تبارك و تعالي همه‌چيز را در يك روز نيافريد.
پس چرا ما مي خواهيم همه چيز را در يك روز
بدست آوريم!
 ******************************************************************
 خدا را در راضی نگهداشتن مردم به خشم نیاور، زیرا خشنودی خدا
جایگزین هر چیزی بوده ، اما هیچ چیز جایگزین خشنودی خدا نمی شود.
هوای نفس را بی اعتنایی به حرام بمیران.
خشم خود را فرو خور،که من جرعه ای شیرین تر از آن ننوشیدم و
پایانی گواراتر از آن ندیده ام.
چه زشت است فروتنی به هنگام نیاز و ستمکاری به هنگام بی نیازی.
دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه ترین، در عدل
فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم گسترده ترین باشد.خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل می کنند
زیرا در روزگار سختی یاریشان کمتر، در اجرای عدالت از همه
ناراضی تر ، در خواسته هایشان پافشار تر، در عطا و بخششها کم
سپاس تر، به هنگام منع خواسته ها دیر عذرپذیر تر، و در برابر
مشکلات کم استقامت تر هستند.
بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که ریشه آنها بدگمانی
نسبت به خدای بزرگ است.
تو بر نفس خود مسلط نخواهی شد مگر با یاد فراوان قیامت و
بازگشت به سوی خدا.
هرگز انجام کارهای فراوان و مهم، عذری برای ترک مسئولیت های
کوچک تر نخواهد بود.
از هر کار پنهانی که از آشکار شدنش شرم داری، پرهیز کن.
هر چه شنیدی بازگو مکن ، که نشانه دروغگویی است، وهر خبری
را دروغ مپندار، که نشانه نادانی است.
فکر و اندیشه مخصوص کسانی است که دلی درون سینه داشته
باشند.
هیچگاه حق را نخواهیم شناخت مگر ترک کنندۀ آن را بشناسیم.
اسلام ظاهرش علم و باطنش حکمت است.
عمل کننده بدون آگاهی مانند رونده ای است که به بیراهه رود.
از جسم خود بگیر وبر جان خود بیفزای.
در راه راست از کمی روندگان نترسید، چون اکثر مردم گرد سفره ای
جمع شدند که سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است.
 ********************************************************************
 **********************************
پاسخ علم بهتر است یا ثروت از زبان امام علی(ع):
در پاسخ علم بهتر است یا ثروت  امام علی(ع) می فرماید:

علم بهتر از مال است، زیرا علم نگهبان توست، و مال را تو باید نگهبان
باشی. مال با بخشش کاستی پذیرد اما علم با بخشش فزونی گیرد. مقام و
شخصیتی که با مال به دست آمده با نابودی مال، نابود می گردد.
شناخت علم راستین (علم الهی) آیینی است که با آن پاداش داده می شود
، و انسان در دوران زندگی با آن خدا را اطاعت می کند و پس از مرگ نام نیکو به یادگار گذارد.
علم فرمانروا و مال فرمانبر است.
ثروت اندوزان بی تقوا،مرده اند، گرچه به ظاهر زنده اند. اما دانشمندان تا دنیا
برقرار است زنده اند؛
بدن هایشان گرچه در زمین پنهان اما یاد آنان در دلها همیشه زنده است.
حکمت 147 نهج البلاغه
 ****************************************************************
در روایات آمده است  که :
بت پرستی بتی داشت و اورا پرستش میکرد . وهمیشه اورا به این اسم صدا میزد ( یا  صنم  ) روزی زبانش چرخید  و برای اینکه بگوید   یا  صنم   . گفت : یا صمد .
تا گفت یا صمد  . خداوند به فرشتگانش دستور داد ببینید بنده من چه می خواهد که مرا صدا میزند . فرشتگان گفتند : پروردگارا . او اشتباه کرده و میخواسته بت خود را صدا بزند .
خطاب رسید فرشتگان من . او اشتباه کرده من اشتباه نمی کنم .
او گفت یا صمد . هرچه بخواهد به او خواهم داد .  این نمونه لطف خداست .

        شبهای دراز بی عبادت چکنم         نفسم به گناه کرده عادت چکنم
        گویند خدا  گناه  را می بخشد         دانم که ببخشد زخجالت  چکنم
******************************************************
بنده ی واقعی
زنی روی پشت بام منزل خود که مشرف به بازار شهر بود در حالی که فرزند خود را به پشت خود بسته بود مشغول پهن کردن لباسها بر روی ریسمان بود . ناگهان فرزند او تکانی شدید خورد و از پشت بام منزل بسمت پائین فرود می آمد . مادر با صدای بلند فریاد بر آورد . وای........ فرزندم .
تمام کسانیکه در بازار شهر در رفت وآمد بودند با شنیدن صدای دلخراش مادر نگاهشان بسمت صدا که از پشت بام منزل می آمد دوخته شد . همه دیدند که بچه ای از بالا به سمت زمین فرود می آید . کاری از کسی ساخته نبود . همه فقط شاهد فرود آمدن کودک بودند .
ناگهان صدای پیر مردی بلند شد . یارب .
 همه با تعجب دیدند کودک بین زمین وآسمان معلق ایستاد . پیرمرد جلو آمد . دستهایش را باز کرد . و با اطمینان کامل گفت : بچه را بده ببینم . کودک آرام فرود آمد و در آغوش پیرمرد قرار گرفت . کودک را بوسید و بر زمین گذاشت . و به راه خود ادامه داد . مردم دورش را گرفتند . همه باهم از او سوال کردند . 
 تو که هستی ؟  عیسائی ؟ موسائی ؟ خضری ؟ که هستی ؟
پیرمرد گفت : نه موسایم نه عیسایم و نه خضرم .  
من همان حمالی هستم که همه روزه بارهای شما را این ور  و آن ور میبرم .
گفتند میدانیم . اما چطور این کار انجام دادی ؟
پیر مرد با آرامش کامل گفت :
 چطور ندارد .  هفتاد سالمه . هر چه خدایم گفته . گفتم چشم . حالا یکبار هم من گفتم یارب . گفت چشم .  به همین سادگی     
سوال ؟
چند سال عمر کردیم . حضرت عباسی چقدر به حرف خدا کردیم ؟ این سوال جوابش معلوم است . من خودم را میگویم   
       از آنروزی که من را آفریده           به غیر از معصیت چیزی ندیده
ولی از بس کرم دارد و از بس مهربان است به بدی من نگاه نکرده . وبه آقائی خودش همه چیز بمن داده است .
ومن چقدر پست هستم که با این همه لطفی که بمن کرده بازهم معصیت میکنم . از او میخواهم توفیق ترک گناه بمن عنایت نماید تا بیش از این نامه عملم سیاه نگردد

شبهای دراز بی عبادت چکنم         نفسم به گناه کرده عادت چکنم  
        گویند خدا  گناه  را می بخشد         دانم که ببخشد زخجالت  چکنم
یا الله و یا رحمان و یا رحیم 
یا مقلب القلوب  ثبت قلبی
علی دینک 
یک نصیحت مردی با اصرار زیاد از رسول اکرم (ص) یک جمله بعنوان اندرز خواست . رسول اکرم (ص) به او فرمود : اگر بگویم بکار می بندی . عرض کرد بلی یا رسول الله (ص) . حضرت این جمله سه بار تکرار کردند و بعد از اینکه سه بار از او قول گرفتند و او را متوجه اهمیت مطلبی که میخواهند بگویند کردند . فرمودند :
هر گاه تصمیم به کاری گرفتی . اول در اثر و نتیجه و عاقبت آن کار فکر کن و بیاندیش . اگر دیدی نتیجه و عاقبتش صحیح است و تو را از خدا دور نمی کند . آن را دنبال کن . واگر عاقبتش گمراهی و تباهی و غفلت از خدای توانا ست از تصمیم خود صرف نظر کن .
لازم به توضیح است که همه گرفتاریهای بشر از غفلت از خداست . نه تنها بشر . که میگویند هیچ صیدی بدام نمی افتد مگر لحظه ای که از یاد خدا غافل میشود .
بنا بر این نتیجه میگیریم . که همیشه باید بیاد خدا بود . و لحظه ای از یاد خدا غافل نبود که اگر یاد خدا و ذکر خدا همیشه با ما باشد سعادتمند دنیا و آخرت میشویم .
خیلی ها بودند که با یک عمر اطاعت و عبادت خدا . با یک لحظه غفلت به سراشیبی سقوط افتادند و دنیا و آخرت خود را به باد فنا دادند . که در تاریخ نام آنها ثبت شده است
بعنوان مثال برسیسای عابد یکی از آنهاست .
شخصی که عابد زمان خود بود و مردم برای بر آمدن حوائج خود به در خانه او آمده و با دعای او حاجت خود را می گرفتند . همین مرد روزی در محل عبادت خود نشسته بود که چند برادر خواهر خود را که مریض بود برای شفا نزد او آوردند . چون شب نزدیک بود خواهر خود را  در عبادتگاه عابد گذاشته و رفتند که صبح بیایند . و خواهر خود را شفا یافته ببرند .
عابد آن شب به مناجات و نیایش پرداخته و شفای دختر را از خدا میگیرد . اما نیمه های شب شیطان او را وسوسه نموده او را  از یاد خدا غافل کرده و عابد مرتکب عمل خلاف می گردد . وبرای اینکه رازش برملا نشود دختر بیگناه را کشته و در زیر پای خود دفن می نماید و با خود می گوید اگر برادرانش فردا از من خواهر خود را خواستند میگویم حالش خوب شد و رفت . و همینطور هم شد . صبح فردا برادران برای بردن خواهر خود آمدند و عابد گفت نیمه شب حالش خوب شد و رفت .  اما از آنجایی که خون بی گناه میخواست دامن عابد از خدا بی خبر را بگیرد . شیطان بصورت مردی ظاهر شد و گفت این عابد دروغ می گوید . و راز را بر ملا کرد . برادران جسد خواهر را که دیدند . عابد را دستگیر کرده به نزد حاکم برده و حاکم دستور داد عابد را بدار بیاویزند .
این عاقبت غفلت از یاد خدا .
و در مقابل کسانی هم بودند که با یک لحظه ندامت از گناه و بازگشت بسوی خدا نجات یافته و سعادتمند شدند .
نصیحتهای مرحوم دولابی

rose

Mp3

زیارت عاشورا و معجزات آن



 زیارت عاشورا و معجزات آن










چاره بلا
آیت الله حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری می فرمود :
در اوقاتی که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی سامرا به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده ای می مردند.
روزی جمعی از اهل علم در منزل استاد سید محمد فشارکی جمع بودند، ناگاه آقا میرزا محمد تقی شیرازی - ره که در مقام علمی مانند سید محمد فشارکی بودند نتشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.
ایشان فرمود: اگر من حکمی بکنم آیا لازم است انجام شود یا نه؟ همه اهل مجلس تصدیق کردند.
ایشان فرمود: من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامرا از امروز تا ده روز مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح شریف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجه بن الحسن علیه السلام هدیه کنند تا این بلا از آنان دور شود.
اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشورا شدند. از فردای آن روز، تلف شدن شیعیان متوقف شد و همه روزه عده ای از سنی ها می مردند به طوری که بر همه آشکار گردید. برخی از سنی ها از آشنایان شان که شیعه بودند سبب آن را پرسیدند، وقتی از موضوع آگاه شدند، آنها هم مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند و بلا از آنها هم برطرف شد.

جناب شیخ حسن فرید از شاگردان آیت الله حائری می گوید:
روزی گرفتاری سختی برایم پیش آمد، از روز اول محرم مشغول خواندن زیارت عاشورا شدم و روز هشتم به طور خارق العاده ای برایم گشایشی حاصل شد.
شکی نیست که مقام میرزای شیرازی از این بالاتر است که از پیش خود چیزی بگوید و چون این توسل؛ یعنی خواندن زیارت عاشورا تا ده روز در روایتی از معصوم نرسیده است، شاید آن بزرگوار به وسیله رویای صادقه یا مکاشفه یا مشاهده امام علیه السلام چنین دستوری داده بود و مؤثر هم واقع شده است.
حاج شیخ محمد باقر شیخ السلام نقل کرد: مرحوم میرزای شیرازی ایام عاشورا در کربلا در خانه اش روضه خوانی بر پا بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل العباس علیه السلام می رفتند و عزاداری می کردند.
عادت میرزا این بود که هر روز در اتاق خود زیارت عاشورا می خواند، سپس پایین می آمد و در مجلس عزا شرکت می کرد. روزی خودم حاضر بودم که ناگاه میرزا با حالت غیر عادی، پریشان و نالان از پله های اتاق پایین آمد و داخل مجلس شد و فرمود: امروز باید از مصیبت عطش حضرت سید الشهدا علیه السلام بگویید و عزاداری کنید.
تمام اهل مجلس منقلب شدند، سپس با همان حالت و به اتفاق میرزا به صحن شریف و حرم مقدس مشرف شدیم. گویا میرزا مأمور به تذکر شده بود؛ خلاصه اینکه هر کس زیارت عاشورا را یک یا ده یا چهل روز به قصد توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام بخواند، البته صحیح و مؤثر خواهد بود.
اشخاص بی شماری به این وسیله به مقاصد مهم خود رسیده اند. میرزا محمد تقی شیرازی در سال 1338 هجری قمری دار فانی را در کربلا وداع گفت و در جنوب شرقی صحن شریف مدفون گردید.
 

فقط زیارت ابا عبدالله الحسین علیه السلام
دکتر محمد هادی امینی (فرزند علامه امینی) می نویسد: پس از گذشت چهارسال از فوت پدرم در شب جمعه ای قبل از اذان صبح، پدرم را در خواب دیدم.
او بسیار شاداب و خرسند بود، جلو رفتم و پس از سلام و دست بوسی گفتم: پدر جان! در آنجا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟ پدرم گفت: چه می گویی؟
دوباره عرض کردم: آقا جان! در آنجا که اقامت دارید کدام یک از اعمال تان موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر یا سایر تألیفات شما یا تأسیس بنیاد و کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام؟
پدرم پاسخ داد: نمی دانم چه می گویی؟ قدری روشن تر بگو.
گفتم: آقا جان! شما اکون از میان ما رخت بربسته ای و به جهان دیگر منتقل شده اید، آنجا کدامین عمل باعث نجات شما گردید؟
مرحوم علامه امینی تأملی نمود، سپس فرمود: فقط زیارت ابا عبدالحسین علیه السلام.
عرض کردم: شما می دانید اکنون روابط ایران و عراق تیره شده و راه کربلا بسته است، برای زیارت چه کنیم؟
فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین علیه السلام بر پا می شود شرکت کنید تا ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به شما بدهند.
سپس فرمود: پسر جان! در گذشته بارها به تو یادآور شدم و اکنون نیز توصیه میکنم که زیارت عاشورا به هیچ عنوان ترک مکن.
زیارت عاشورا بخوان و آن را وظیفه خودت بدان. این زیارت دارای آثار، برکات و فواید بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی تو در دنیا و آخرت می شود.
فرزند مرحوم علامه امینی ادامه می دهد: علامه امینی با کثرت مشاغل و تألیفات و مطالعات، بر این کار مواظبت کامل داشت و به خواندن زیارت عاشورا سفارش می نمود، به همین دلیل خود من سی سال است که توفیق خواندن زیارت عاشورا را دارم.
 
دستور رفع عذاب از قبرستان
حاج محمدعلی یزدی که مرد فاضل و صالحی بود نقل می کند:
همسایه ای بود که از کودکی با هم بزرگ شده بودند و نزد یک معلم می رفتند تا آنکه او بزرگ شد و به شغل شاعری مشغول شد و پس از آنکه از دنیا رفت در همان مقبره ای که شب ها در آن بیتوته می کرد دفن شد.
چند روز پس از فوتش او را در خواب می بیند که در ظاهری نیکو است و جایگاهش خوب است، پس نزد او رفته، می گوید: من از کارهای تو در دنیا خبر داشتم و احتمال نمی دادم که این مقام تو باشد، زیرا مقتضای شغل تو جز عذاب نبود. بگو با کدام عمل به این درجه و مقام رسیدی؟
گفت: همین طور است که تو می گویی، من از روزی که از دنیا رفتم به بدترین نوع عذاب گرفتار بودم تا این که دیروز همسر استاد اشرف حداد را در این مکان دفن کردند.
امام حسین علیه السلام در شب وفات او سه مرتبه او را زیارت کرد و در مرتبه سوم امر فرمود که عذاب را از این قبرستان بردارند، آن گاه حال ما نیکو شد و در وسعت و نعمت الهی افتادیم.
از خواب بیدار شدم و به جست و جوی حداد پرداختم. او را در بازار آهنگران یافتم و از او پرسیدم: تو همسری داشتی؟ گفت: بله! دیروز وفات کرد و او را در فلان مکان دفن کردم.
گفتم: او به کربلا رفته بود؟ گفت: نه! گفتم: مصائب آن حضرت را ذکر می کرد؟ گفت: نه!
گفتم: مجلس تعزیه داری داشت؟ گفت: نه!
آن گاه پرسید: دنبال چه هستی؟ خوابم را برایش بازگو کردم، گفت: آن زن، بسیار زیارت عاشورا می خواند.
 

مداومت بر زیارت عاشورا
یکی از بزرگان می فرماید:
آیت الله حاج آقا حسین خادمی و حاج شیخ عباس قمی و حاج شیخ عبدالجواد مداحیان را در خواب دیدم که در اتاقی از اتاق های بهشت نشسته بودند.
از آیت الله خادمی احوال پرسی کردم و گفتم: با هم بودن شما یک آیت الله، یک محدث و یک روضه خوان امام حسین علیه السلام چه مناسبتی دارد ؟
جواب داد: ما همگی بر زیارت عاشورا مداومت داشتیم و در تعدا دخواندن زیارت عاشورا مثل هم بویدم.
 
ای کاش هر روز زیارت عاشورا می خواندم
شیخ عبدالهادی حائری مازندرانی از پدر خود حاج ملاابوالحسن نقل می کند:
من حاج میرزا علی نقی طباطبائی را بعد از رحلتش در خواب دیدم و به او گفتم: آرزویی هم در آنجا داری؟
گفت: هیچ آرزویی ندارم جز این که چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورای امام حسین علیه السلام را نخواندم.
رسم سید این بود که دهه محرم زیارت عاشورا می خواند نه در تمام سال؛ از این رو افسوس می خورد که چرا تمام سال نمی خواندم.

 

عمل نافع
شیخ محمدحسین انصاری برادرزاده و داماد خاتم الفقهاء شیخ مرتضی انصاری دارای فرزندان بسیاری بود.
سومین فرزند ایشان شیخ مرتضی معروف به آقا شیخ بزرگ بود که در سن 33 سالگی در دزفول به سبب مار گزیدگی از دنیا رحلت نمود.
ایشان به خواندن زیارت عاشورا در هر صبح و عصر مقید بود. بعد از وفاتش او را در خواب دیدند از او پرسیدند: چه عملی بیشتر در آنجا نافع است؟
ایشان در جواب فرمود: عاشورا، عاشورا، عاشورا ...


اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِساءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاًسَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ وَ جَلَّتْ وَ
عَظُمَتِ الْمُصیبَهُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ ولَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها.وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِیائِهِمْ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیمَهِ وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّهَ قاطِبَهً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَهَ وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنى بِکَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ
یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ وَ اِلى اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَ اِلى فاطِمَهَ وَاِلَى الْحَسَنِ وَ اِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ وَ بِاْلبَرائَهِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ ذلِکَ وَ بَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ وَ جَرىفى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلى اَشْیاعِکُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاهِ وَلِیِّکُمْ وَ بِالْبَرائَهِ مِنْ اَعْدائِکُمْ وَالنَّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرائَهِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وَ وَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ وَ
عَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَهِ اَوْلِیائِکُمْ وَ رَزَقَنِى الْبَرائَهَ مِنْ اَعْدائِکُمْ اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ.
وَ اَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ وَ اَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِىَ الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللَّهِ وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ وَ اَسْئَلُ اللَّهِ بِحَقِّکُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباًبِمُصیبَتِه مُصیبَهً ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الْاِسْلامِ وَ فى جَمیعِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَهٌ وَمَغْفِرَهٌ اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللَّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّهَ وَ ابْنُ آکِلَهِ الْاَکْبادِ اللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ عَلى لِسانِکَ وَلِسانِ نَبِیِّکَ صَلَى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْیانَ وَ مُعاوِیَهَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَهَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَهُ اَبَدَ الْآبِدینَ وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ اَللَّهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَالْعَذابَ الْاَلیمَ اَللَّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ وَ فى مَوْقِف هذا وَاَیَّامِ حَیاتى بِالْبَرائَهِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَهِ عَلَیْهِمْ وَ بِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ.
سپس۱۰۰ مرتبه می گویی:
اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَهَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنِ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وتابعت عَلى قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً.   
سپس ۱۰۰ مرتبه می گویی:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ و علی اولادالحسین وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِىَ وَالثَّالِثَ والرَّابِعَ اَللَّهُمِّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَابْنَ مَرْجانَهَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَهِ.    سپس به سجده رفته و می گویی:
اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ للَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى اَللَّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ