زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها
مصحف آيه آيه ام
آيه ي پاره پاره ام
زخم تن تو هم عدد
با غم بي شماره ام
اشک دو ديده ي ترم
وقف گلوي خشک تو
خون گلوي خشک تو
مي چکد از نظاره ام
ماه کنار علقمه
مهر ميان قتلگه
آه که پشت خيمه ها
گم شده يک ستاره ام
مي زنم از درون دل
بوسه به زخم حنجرت
مي رسد از چهار سو
کعب ني دوباره ام
در يم خون نظاره کن
از سر ني اشاره کن
تشنه ي يک نظاره و
کشته ي يک اشاره ام
يوسف من چه غم اگر
مانده برهنه پيکرت
پيرهن تنت شده
قلب هزار پاره ام
گريه ي دخترت برد
صبر و قرار از کفم
خنده ي قاتلت زند
بر دل و جان شرار ه ام
بي تو چگونه سر کنم
با سر تو سفر کنم
من که اسير عشق تو
از دل گاهواره ام
ناشده طي زيارتم
در سفر اسارتم
مانده هزار مشکل و
رفته ز دست چاره ام
0 Kommentare:
Kommentar veröffentlichen